نسیمی بر صورتم می وزد.
دختر به پسر می گوید:
-عاشقتم ولی نمی توانم با تو بخوابم.نمی توانم نا نجیب باشم.
و با گریه پسر را ترک می کند.
مرد
برادرش را اعدام می کند چون حرفهایش بر ضد کلیت حزب است.
حکومت دختر را در خیابان دستگیر می کندو
بازجویی می کند و بعد به او تجاوز می کنند.
آن وقت زن فمینیست می گوید:
-از کجا که توهماتش نباشد؟ ما که کم بیمار نداریم دور و برمان!
فیلم دخترک در سطح شهر پخش می شود.
شایعه که دخترک خودکشی کرده.
پسر در گوشی موبایل خود می گوید: حیف که یک داف کم شد.
...
می بینی عزیزم؟ همه چیز احمقانه است. همه چیز.حتی رابطه تمام شده من و تو
آن وقت تو از احمقانه بودن التماس های من می گویی؟
همه چیز احمقانه است
حتی آن نگاه های ترحم تو.
... ادامه دارد
خیلی عالی بود و تآثیر گذار...