-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 دیماه سال 1385 14:04
بند سوتین پسر آمده بود بیرون آرام با دماغم بردمش زیر تاپی که پوشیده بود
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 دیماه سال 1385 15:37
دیشب ۱۶ کارتون-خواب در اثر سرما در تهران مردند. هفته پیش ۱۰ زن در کردستان و ایلام خودسوزی کردند. روزانه به طور متوسط ۲۰ کودک را در اثر جراحات وارده از طریق کودک آزاری به بیمارستان های تهران منتقل می کنند. فعالین سیاسی و زنان و دانشجویی هر روز بیشتر و بیشتر تحت فشار بازجویی ها و دادگاه ها و کنترل ها قرار می گیرند. آن...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 دیماه سال 1385 18:01
مستی مستی مستی منو نجات بده . . .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385 23:37
مادیان سرخ زفاف.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385 23:37
پیاز نرگسی که کاشته ام جوونه زد!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 آذرماه سال 1385 08:58
سوال خوبی پرسید که جای خالیت را حس می کنم یا نه! حس می کنم زیاد... و این بقیه ای را که میگذارم جایت تا حس نکنم و باز حس می کنم و این بقیه تند وتند عوض می شوند چون آن قدر جای خالیت شکل قناص و غیر عادی و پر گوشه ای دارد که هیچ کدام در جای خالیت جا نمی شوند.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 آبانماه سال 1385 19:39
هوای سرد که پر از خاطره است برایم و اسفناج که یکی دو هفته است به بازار آمده و ماست اسفناج و گل نرگس و مقاله خیلی خوب نوشین ... دیگر چه می خواهم از خوشبختی؟!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1385 22:14
یوهووووووووووووووووووو نرگس اومده! نرگس اومده .... امروز دستفروش گلفروش نرگس داشت ... هیییی نرگس! پ.ن. : ولی من نمی دانم چرا پیاز نرگسی که کاشته ام هنوز حتی سبز هم نشده!! یعنی امسال دیگه گل نمی ده؟!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 آبانماه سال 1385 00:36
بیشتر از این منو عذاب ندید. دور شید از اینجا دور شید کثافت های ناشناس. از وبلاگم برید بیرون. بدم می یاد از همه تون. از اون کون فضولتون که هم جا مثل رادار می گرده... آشغال های دیوث...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1385 11:35
نسیمی بر صورتم می وزد. دختر به پسر می گوید: -عاشقتم ولی نمی توانم با تو بخوابم.نمی توانم نا نجیب باشم. و با گریه پسر را ترک می کند. مرد برادرش را اعدام می کند چون حرفهایش بر ضد کلیت حزب است. حکومت دختر را در خیابان دستگیر می کندو بازجویی می کند و بعد به او تجاوز می کنند. آن وقت زن فمینیست می گوید: -از کجا که توهماتش...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 08:32
فهمیدم چه بوی می دهد! وقتی دستت را طولانی مدت به میله های اتوبوس می گیری یک بوی خاصی می گیرید. کمی بوی آهن. پریودم این بو را می دهد! فکر کنم آهن خونم زیاد شده باشد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1385 23:00
احساسی مثل وقتی که این ژاکت را به من دادی. سردم بود و ژاکتی کوچکتر نداشتی ولی باز هم آستینهایش برایم بزرگ است. ... موهایت روی شانه هایت ریخته بود و آفتاب ظهر به نیمرخت می تابید و سایه سینه ات روی سمت چپ بدنت ... این ژاکت ******* پ.ن:آقا! یه فکری به حال نوستالژی بکنیم! آخر سر پدرمو در می یاره!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 آبانماه سال 1385 20:45
چند وقت پیش فیلم belle de jour را خانه یکی از دوستانم دیدم. ترجمه اسم فیلم چنین چیزیست: زیبای روز. فیلم عجیبی بود. فکر کنم باید باز هم ببینم تا بتوانم نظرم را دقیق بگویم ماجرا ماجرای زنیست که از طبقه مرفه فرانسه حول و حوش سالهای ۱۹۳۰-۱۹۴۰است اگر اشتباه نکنم که به طور عجیبی دنبال یک خانه ای می گردد که زنی در آنجا چند...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 آبانماه سال 1385 19:52
words, come to me so easily they make me forget what I mean. seem so very unsound when I don't want them around Let your body decide where you want to go Let your body decide where you want to go, high or low, fast or slow. Let your body decide where you want to go, high or low, fast or slow. Let your body decide...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مهرماه سال 1385 22:06
تلاش امواج دریا برای باز کردن گره های گیسوانم ستودنی بود اما گره های گیسوانم که باز نشدند هیچ گره هایی جدید با طعم نفتی که از لوله ترکیده در دریا سرازیر شده بود با بوی جنازه های غرق شده در دریا و با رنگ ماهیان مرده از ته سیگارهایمان در آب به گره های موهایم اضافه شدند.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 مهرماه سال 1385 23:45
از کسی پرسیده نمی شود چه زمانی آماده ی خداحافظی با دیگر انسان و عادت ها و با خود است. زمانی به ناگاه باید با آن کنار آمد تحمل کرد این خداحافظی را این فروپاشی را تا دگرباره برخیزیم. مارگوت بیکل(۱۹۵۸ آلمان)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مهرماه سال 1385 12:38
این هم از یک زاویه دیگه!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مهرماه سال 1385 12:34
این گلدان گل ناز منه! البته الان گلاش ریخته.آخه پاییزه!(البته تاکید کنم که اسم این گیاه نازه! نه اینکه من بهش بگم ناز! بابا زیاد دیدی تو خیابونا!)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مهرماه سال 1385 21:01
چیز عجیبی نبود که این مدت دوباره بعد از مدت ها تو به فکر و خیالم حمله کردی و مجبورم کردی مدام به تو فکر کنم. می دانی چرا؟ یادت نمی آید؟ ۹ ماه است که ترکم کرده ای. باز هم یادت نمی آید؟ بچه ات! دقیقا از همان لحظه که رفتی نطفه اش شکل گرفت. بچه ای از جنس ترس از جنس ضعف عشق تنفر تنهایی تنهایی... و چند روز پیش بچه ات را...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 مهرماه سال 1385 13:32
مثل اینکه گوش کرد!!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مهرماه سال 1385 18:57
این بلاگ اسکای عوضی! بهش میل زدم گفتم که این تبلیغ های مزخرف رو از بالای وبلاگم برداره ولی گوش نمی کنه!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1385 11:03
ای ماه برو برو ... کولی ها اگر سررسند از قلبت انگشتر و سینه ریز می سازند. فدریکو گارسیو لورکا *این تکه از شعر لورکا پشت سی دی «ماه کولی» از نشر هرمس نوشته شده. البته من بعضی واژه هایش را عوض کردم چون به نظرم بد ترجمه شده بود!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 شهریورماه سال 1385 22:30
زندگیم شلوغ است و پر رفت و آمد. ترافیک! ترافیک امانم را بریده است این روزها! کارهای کمپین و سایت و فروم چنان زمانم را پر کرده است که نمی فهمم زمان چه طور می گذرد.در کمپین عضو ۲ کمیته هستم و هر کمیته هفته ای یک جلسه می گذاردو سایت که هفته ای یک جلسه به طور ثابت دارد(تازه جلسات عمومی کمپین و جلسات اضطراری را حساب نمی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1385 13:44
خوشه ، فروم اجتماعی دانشجویان از امروز آغاز به کار کرد. خوشه یک فروم با محوریت موضوعات دانشجویی است که در کنار آن در زمینه های مرتبط اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی که با بخش بندی های متنوع در قالب فروم های تخصصی ارائه شده اند ، و با هدف بحث و تبادل نظر کاربران با یکدیگر کار می کند . در این سایت اتاق های مختلف اعم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1385 13:37
Do you want your questiones answered or your answers questioned?
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1385 20:58
امروز تو کلاس رقص رقص با پارتنر را یاد گرفتیم(چاچا) ولی من و بهار پارتنرهای خوبی برای همدیگه نبودیم! الان می فهمم چرا این قدر تو داستان ها و فیلم ها آدمها عاشق معلم رقصشان می شوند چون منم بعضی وقتا به معلم رقصم احساس دارم. می دونی چیه؟ وقتی کسی بهت هنری یاد می ده: موسیقی نقاشی رقص و ... اون هنر این قدر بعضی وقتا برات...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 شهریورماه سال 1385 21:56
خیلی وقت پیش نصفه شب بود همدیگر را بوسیدیم و در را بستی و رفتی و من آمدم پشت پنجره تا رفتنت را تماشا کنم. پیدا شدی و برایم به طرف پنجره دست تکان دادی . این صحنه شاید ۲۰ بار تکرار شده بود و الان کسی که می خواندش شاید صحنه ای از فیلمی هندی به خاطرش بیاید. ولی من در دنیای دیگری بودم. کاش هیچ وقت دستی به سوی پنجره اتاقم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 مردادماه سال 1385 19:06
با من گریه کن بر تنهایی من
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1385 09:38
برای پروین: ترس نفرت و قدرت همه را در چشمان تو می بینم اما چشم تو نمی تواند ببیند چیزی در چشمان من. چیزی مثل عجز مثل گناه گناه از سنگینی باری که بر چشمانت بود و تحملش سخت. سنگینی ها را با من تقسیم کن آن گاه چشمان هر دومان می بیند.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1385 00:06
نوشته من در مجله زنستان: زنان قربانیان جنگ http://herlandmag.org/issue9/06,08,08,06,34,21 و نوشته من و گلناز و گلنوش در مورد مهریه که هم کار آماری اش را خودمان انجام دادیم و هم تحلیل اش: http://herlandmag.org/issue9/06,08,08,06,13,58 البته باید تصحیح کنم که در پاراگراف سوم اولین عدد ۸۴ درصد است و نه ۴۸ درصد.